در ادامه این مقاله گلچین زیباترین اشعار عاشقانه و مفهومی مهدی اخوان ثالث در مورد پاییز و زمستان و شعرهای زیبای مهدی اخوان ثالث به سبک نو و کلاسیک با عکس ارائه شده است. با پرشین استار همراه باشید؛
اشعار عاشقانه اخوان ثالث
لااقل باش تا بهار آید …
******
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
******
دلم در دوریت خون شد، بیا در اشک چشمم بین
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید
******
کاش می شد بنویسم چه نوشتی با چشم
کاش می گفت عبارت چه اشارت کردی
نادر از هند نبرد، آنچه تو بردی ز دلم
که تو مهری و مهاری و مهارت کردی
دلم ایران و تو اسکندر تاییس اطوار
زدی و سوختی و کشتی و غارت کردی
******
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام ، مستم
باز میلرزد دلم ، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم؛
های نخراشی به غفلت گونهام را تیغ؛
آی نپریشی صفای زلفکم را دست؛
و آبرویم را نریزی دل!
ای نخورده مست!
لحظه دیدار نزدیک است …
******
اشعار کوتاه اخوان ثالث
بس که همپایش غم و ادبار می آید فرود
بر سر من عید چون آوار می آید فرود
می دهم خود را نوید سال ِ بهتر ، سالهاست
گرچه هر سالم بتر از پار می آید فرود
در دل من خانه گیرد ، هر چه عالم را غم است
می رسد وقتی به منزل ، بار می آید فرود
******
لطفی کن و در خلوت محزون من
ای دوست!
آرام و قرار دل دیوانه من باش …
******
صدم غم هست، اما همدمی نیست
وگر یک همدمم باشد غمی نیست
هزاران رازم اندر سینه پژمرد
دریغا و دریغا، محرمی نیست
******
مهتاب شب که جامش از اختر لبالب است
گر هر ستاره ماه شود، باز شب شب است
******
نه نغمه نی خواهم و نه طرف چمن
نه یار جوان، نه باده ی صاف کهن
خواهم که به خلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من
******
شعر نو کوتاه از اخوان ثالث
ای جاودانگی
ای دشت های خلوت و خاموش
باران من نثار شما باد
******
نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد
یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است
******
گلچین اشعار مهدی اخوان ثالث
مست کرد امشب نسیمِ مستِ شهریور مرا
گرچه باز از چشمِ تَر آبانم، از دلْ آذرم
ماه شهریور پر است از خاطراتِ عشقِ من
من به جان تا زنده باشم، عاشقِ شهریورم
شاهدم باش ای سحر! کامشب تو خندیدی و من
همچنان گریان به یادِ آن بتِ افسونگرم
آن بهشتِ آرزویم، تاجِ عمرم، هستیم
سایه پروردِ خیالم، نازنینم، دلبرم …
******
زیباترین اشعار اخوان ثالث
شنیدم مفلسی، با چون خودی، گفت
که شام، امشب چه داری بیش یا کم؟
بگفتش: هیچ! گفتا: خوش به حالت
که داری هیچ، ای محروم محرم
من بیچاره ی بدبخت مسکین
ندارم هیچ و دارم میهمان هم!
******
با نگاهی که شب دوش اشارت کردی
بخدا بود و نبودم همه غارت کردی
آشکارا نتوان گفت چه کردی و چه بود
آن عبارت که تو پنهان به اشارت کردی
******
قاصدک ! هان چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی ، امّا ، امّا گِرد بام و درِ من
بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری،
باری، برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
******
منشین با من! با من منشین!
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست؟
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم
پوپکم ! آهوکم!
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم!
******
گزیده اشعار اخوان ثالث
بسته راه نفسم بغض و دلم شعله ور است
چون یتیمی که به او ،
فحش پدر داده کسی…
******
شعرهای زیبای اخوان ثالث
از آتش دل شب همه شب بیدارم
چون شمع ز شعله تاج بر سر دارم
از روز دلم به وحشت، از شب به هراس
وز بود و نبود خویشتن بیزارم.
******
موجها خوابیده اند آرام و رام
طبلِ طوفان از نوا افتاده است…
******
دلی دارم، قرار اما ندارد
سرشکی، اختیار اما ندارد
شنیدم در جهان جز نیش هم هست
دل از کس انتظار اما ندارد
******
اشعار مفهومی اخوان ثالث
باز میرفتیم و میکردیم
رفته تا انجام را، آغاز.
و دگر ره باز و دیگر بار،
باز … و باز … و باز.
******
گر زری و گر سیم زر اندودی، باش
گر بحری و گر نهری و گر رودی، باش
در این قفس شوم، چه طاووس، چه بوم
چون ره ابدی ست، هر کجا بودی، باش
******
بگیر فطره ام، اما مخور، برادر جان
که من در این رمضان قوتِ غالبم غم بود
******
جوارم در کلیسا بانگِ اُرگ است
دلِ من کوچک است و غم بزرگ است
بترس از روشنایی های آن شب
که چشمِ اخترش دندانِ گرگ است
******
شعر اخوان ثالث درباره امام علی (ع)
از علی، مستِ خدا، گوش کن این نادره را
آنکه از نابِ شرابش همه هشیار شوند:
خفتگانند همه مردم و در غفلت غرق
چون بمیرند، رَود غفلت و بیدار شوند!
******
شعر اخوان ثالث درباره ایران
ز پوچِ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
******
شعر اخوان ثالث درباره بهار
بهار،ای بهار بهشتی،سلام!
نسیم،ای نسیم بهاری،درود!
فرحبخشِ دریا و ساحل،سلام!
طربزای شهر و صحاری،درود!
دمِ دلکش باغ و بستان،سلام!
نسیمِ خوش کوهساری،درود!
جهان از تو ارتنگِ مانی،سلام!
هوا از تو مشک تتاری،درود!
به این فصل پرشور و شادی،سلام!
بر این موسم بی قراری،درود!
******
شعر اخوان ثالث درباره پاییز
گر ز چشمش پرتوِ گرمی نمیتابد،
ور به رویش برگِ لبخندی نمیروید؛
باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟
داستان از میوههای سر به گردونسایِ اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بیبرگی
خندهاش خونی است اشکآمیز
جاودان بر اسبِ یال افشانِ زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز.
******
شعر زمستان اخوان ثالث
هوا بس ناجوانمردانه سرد است … آی …
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
******
بنوش ای برف ! گلگون شو، برافروز
که این خون، خون ما بی خانمان هاست
که این خون، خون گرگان گرسنه ست
که این خون، خون فرزندان صحراست
******
چنان تنهای تنهایم، که حتی نیستم با خود
نمی دانم که عمری را چگونه زیستم با خود
******
سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش ناله ای، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هِشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
******
دیشب آمد پیشم و اتمام حجت کرد
ساعتی با او
راه می رفتم
گفت او، گفتم،
هر چه گفت آخر پذیرفتم
من نمی دانم چه صنعت کرد
دیشب آمد پیشم و اتمام حجت کرد
و مرا آخر به پایانم
با لب پرخنده دعوت کرد
من نمی دانم چه ها گفتم؛
هم خوش و خندان، هم آشفتم
بعد از آن خفتم
******
هر که خود داند
و
خدای دلش
که چه دردی ست
در کجای دلش
******
سر کوه بلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خرم
در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند با هم
******
شب افتاده ست و من تنها و تاریکم.
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند،
پرستوهاو ماهیها و آن نیلوفر آبی.
بیا ای مهربان با من!
بیا ای یاد مهتابی!
******
شعر مادر اخوان ثالث
بیمارم، مادر جان
میدانم، میبینی
میبینم، میدانی
میترسی، میلرزی
از کارم، رفتارم، مادر جان
میدانم، میبینی
گه گریم، گه خندم
گه گیجم، گه مستم
و هر شب تا روزش
بیدارم، بیدارم، مادر جان
میدانم، میدانی
کز دنیا، وز هستی
هشیاری، یا مستی
از مادر، از خواهر
از دختر، از همسر
از این یک، و آن دیگر
بیزارم، بیزارم، مادر جان
من دردم بی ساحل
تو رنجت بی حاصل
ساحر شو، جادو کن
درمان کن، دارو کن
بیمارم، بیمارم، بیمارم، مادر جان
******
آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
مثل شب با روز، اما از شگفتیها
ما مقدس آتشی بودیم و آب زندگی در ما
آتشی با شعلههای آبی زیبا
آه
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه
آتشی که آب میپاشند بر آن، میکند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم، بر ما آب پاشیدند