اشعار عاشقانه دلتنگی | شعر دلتنگی از شاعران بزرگ

در ادامه این مطلب مجموعه ای از بهترین شعرهای دلتنگی کوتاه و عاشقانه را برای شما ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛

اشعار عاشقانه و زیبای دلتنگی
اشعار عاشقانه و زیبای دلتنگی

کاش دلتنگی گاهی به دلت سر می کشید
تا کمی درک می کردی غم دیرین مرا…!

*****

اشتیاقی که به دیــدار تـو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

مولوی

*****

منم دلتنگ رویت
دلم آید به سویت
چه کردی با دل من
که کرده آرزویت

*****

شعر دلتنگی کوتاه

سهم ما در وسط معرکه ی عشق چه بود؟
غم و دلتنگی و حسرت، همه یک جا با هم

*****

شعرهای عاشقانه شاعران بزرگ

شعرهای دلتنگی غمگین و کوتاه
شعرهای دلتنگی غمگین و کوتاه

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس

*****

ماهی که به قد سرو روانم آمد
دلتنگی او آفت جانم آمد

دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم
گِرد دل او بر نتوانم آمد

عطار

*****

اشعار دلتنگی عاشقانه

دلتنگ توام در این شب بارانی
از عشق تو در دلم شده طوفانی

یک روز اگر نبینمت می میرم
این فاصله ها می کشدم می دانی؟

*****

زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان
کـی برسـد بهــار تــو تـا بنماییش نمـا

مولانا

*****

حس دلتنگے درونم برپاست
همچون توفانے در دلم غوغاست
تو که می دانے حال من پابرجاست
دورے از تو مثل توفان در دریاست…

*****

در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب

*****

چون زبان راز دل نمی‌داند
چیستش چاره غیر دلتنگی
چون نداند زبان رومی را
از حسد تنگدل شود زنگی

قاآنی

*****

بیا باران را دعوت کنیم، به جشن دلتنگی رازقی
بیا دوباره عادت کنیم، به بغض غریبانه عاشقی

*****

اشعار دلتنگی از شاعران بزرگ

دلم تنگ ندانم صبر کردن
ز دلتنگی بوم راضی بمردن
ز شرم روی ته مو در حجابم
ندانم عرض حالم واته کردن

باباطاهر

*****

دلتنگم و دیـدار تو درمــان مـن است
بـی رنگ رخت زمـانه زندان مـن است
بـر هیچ دلــی مبــاد و بـر هیچ تنـی
آنچه از غم هجران تو بر جان من است

*****

صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بی‌ هوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو می‌ دهم، نگارا
بپذیر تحفه من، که عظیم تنگ دستم

اوحدی مراغه ای

*****

بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه !بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست

*****

زیباترین شعر دلتنگی

جانا دگر از حسرت دیدار چه گویم
دل سوخت در اندیشه ی “چشمت” تو کجایی

*****

می رسد روزی که بی هم می شویم ‌
یک به یک از جمع هم کم می شویم
می رسد روزی که ما، در خاطرات
موجب خندیدن و غم می شویم
گاه گاهی یاد ما کن ای رفیق ‌
می رسد روزی که بی هم می شویم

*****

اشعار نو در مورد دلتنگی

کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می‌ داشت
تا به جانش می‌ خواندی:
نام کوچکی
تا به مهر آوازش می‌ دادی
همچون مرگ
که نام کوچکِ زندگی‌ ست

شاملو

*****

دلتنگی آدم را به خیابان می‌ کشد
دلتنگم!
و مردم نمی‌ فهمند
قدم زدن گاهی
از گریه کردن غم انگیزتر است

اهورا فروزان

*****

آدم خوب قصه های من
دلتنگت شده ام!
حجمش را میخواهی
خدا را تصور کن..

*****

یادَت می‌ پآید؟
هر سال این موقع
صبحِ اولِ وقت
پیغام می‌دادم:
عزیزِ جانم؛
هوا سرد است
می‌‌ سوزاند تمامِ مغزِ استخوان را
بپوشان تمامِ وجودت را
مبادا خانه نشین شوی
و چَشمی که نثارم می‌ کردی و خیالم را راحت
هر سال این موقع،
چه حالِ خوبی داشتیم
راستی
دلَت تنگ نشده؟

علی قاضی نظام

*****

دلتنگی
رودخانه ای ست
که به هیچ دریایی
نمی‌ ریزد

سارا شاهدی

*****

شعرهای دلتنگی و دوری

دیروز،
امروز
یا که فردا…
فرقی نمی کند
هر زمانی
پر از دلتنگی ست
وقتی نباشی

*****

منتظر خبری هستم که
میدانم هرگز نمی آید
دلخوشم به حرفی که
میدانم نمی زنی
آدم
گاهی به هزار دلیل زنده است
و هیچ دلیلی برای زنده بودن ندارد
دلتنگم
مثل ماه
که بدون نیمه اش
کامل نیست
و هرشب لاغرتر میشود

*****

ﺧﺴﺘﻪ
ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻩ،
ﺑﯽ ﺷﮑﯿﺐ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ
ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ‌ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ‌ ﺍﻧﺪ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﮐﻦ
ﺑﻌﺪﻫﺎ
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺳﯿﺪ ﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ

*****

غروب
رسیده‌ ام به تو
اما هنوز دلتنگ‌اَم
انگار به اشتباه‌ جای طلوع
در غروبِ چشم‌ هایت
فرود آمده باشم!

رضا کاظمی

*****

شعرهای ناب دلتنگی

این که با پاییز از راه می رسد،
باران نیست؛
دلتنگی ست!

*****

آن قدر دلتنگم
که می توانم هزار دریا را
به شوق دیدارت وارونه شنا کنم
و آن قدر بی رمق
که گاه ِ رسیدن به یاد بیاورم
ضربه های تبری را
که با دست هایت بر تنم فرود آمده اند

آن قدر به ما شدنی دوباره خوشبینم
که می توانم جوانه هایی
که بر زخم هایم روییده اند را هم ببینم
و آن قدر ناامید
که خواب ِ آخرین برگ ِ مانده بر شاخه هایم را
دلیلی برای سررسیدن زمستان تعبیر کنم!

با من بگو چگونه فراموشت کنم
وقتی که زخم های عمیق ترم بیشتر تو را به یادم می آورند
و بهار را چگونه باور کنم
وقتی که زمستانت در من شکوفه داده است!

در ادامه بخوانید : متن دلتنگی عاشقانه برای عشقم

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده