دیالوگ های ماندگار و معروف فیلم تروی (Troy)

در ادامه این مقاله گزیده ای از دیالوگ های معروف فیلم تروی با بازی ستارگانی همچون برد پیت، اریک بانا و اورلاندو بلوم را ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛

دیالوگ های فیلم تروی
دیالوگ های فیلم تروی

فیلم حماسی تروآ یا تروی از آثار ماندگار سینما به کارگردانی ولفگانگ پترسن است که بر اساس یکی از افسانه های یونانی ساخته شده است.

این فیلم حوادث رخ داده بعد از دزدیده شدن هلن (همسر اسپارتا) توسط پاریس (اورلاندو بلوم) که از شاهزادگان تروآ است و به همراه برادرش هکتور (اریک بانا) در اسپارتا مهمان هستند را تصویر می کشد که به جنگی تمام عیار میان تروآ و اسپارتا منجر می شود.

ادیسه: مردان در دام عظمت جاودانگی اسیرند و ما از خودمان می پرسیم: آیا پژواک کارهای ما در طول قرن ها طنین انداز خواهد شد؟ آیا بیگانگان نام های ما را مدت ها بعد از رفتن ما می شوند و از خود می پرسند که ما چه کسانی بودیم، چطور شجاعانه جنگیدیم و تا چه حد عاشق بودیم؟

*****

هکتور: همه زندگیم با یه قانون زندگی کردم، این قانون ساده که: به خدایان احترام بگذارید، زن خودتان را دوست داشته باشید و از کشور خود دفاع کنید. تروآ مادر همه ماست، برای او بجنگ!

*****

شاه پریام: من در دوره خودم در جنگ های زیادی حضور داشته ام. بعضی از اونا به خاطر سرزمینم بوده، بعضی از اونا برای قدرت، بعضی هم برای کسب افتخار. به نظرم جنگیدن برای عشق از همه اونا منطقی تره

*****

بریسئیس: من هنوز اسیر تو هستم؟
آشیل: تو مهمانم هستی
بریسئیس: مهمان ها هر وقت بخوان می تونن مهمانی رو ترک کنن

*****

آگاممنون: هکتور برای سرزمینش می جنگه اما آشیل فقط برای خودش می جنگه!
ادیسه: من به وفاداری اون مرد اهمیتی نمیدم، فقط تواناییش برای پیروزی در جنگ هاست که برام مهمه

*****

هکتور: از جنگ طوری صحبت می کنی که انگار یه بازیه اما می دونی چند تا زن توی دروازه تروآ منتظر شوهرایی هستند که دیگه هیچ وقت اونا رو نمی بینن؟
آشیل: شاید برادرت بتونه به اون زن ها دلداری بده، شنیدم مهارت زیادی توی جذب زنان مردای دیگه داره

*****

پاریس: پدر! تو پادشاه بزرگی هستی چون کشورت رو خیلی دوست داری. هر ساقه علف، هر دانه شن، هر سنگ رودخانه … تو همه تروآ رو دوست داری، منم به همون اندازه هلن رو دوست دارم

*****

ادیسه: این جنگ و قهرمانانی که در آن جنگیدند هرگز فراموش نمی شوند

*****

هکتور: می گی حاضری برای عشقت بمیری اما نه چیزی از مردن می دونی و نه چیزی از عشق!

*****

بریسئیس: چرا این زندگی رو انتخاب کردی؟
آشیل: کدوم زندگی؟
بریسئیس: این که یه جنگجوی بزرگ باشی
آشیل: من هیچی رو انتخاب نکردم، من به دنیا اومدم و این چیزیه که هستم

*****

شاه پریام: واقعا فکر می کنی الان مرگ می تونه منو بترسونه؟ من مرگ پسر بزرگم رو با چشمام دیدم

*****

آشیل: وقتی صبح برسه تو دشمن من خواهی بود
پریام: تو امشب هم دشمن من هستی اما حتی دشمنان هم می تونن به هم احترام بزارن

*****

آگاماممنون: صلح کردن برای زن ها و افراد ضعیفه

*****

آشیل: چرا باید الان تو رو بکشم شاهزاده تروآ؟ بدون این که کسی سقوط تو رو ببینه …

*****

پاریس: منو دوست داری برادر؟ از من در برابر هر دشمنی محافظت می کنی؟
هکتور: آخرین باری که این حرفو بهم زدی ده ساله بودی و اسب پدر رو دزدیده بودی، الان چیکار کردی؟

در ادامه بخوانید : دیالوگ های ماندگار فیلم های هالیوودی

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده