گلچین زیباترین و بهترین اشعار افشین صالحی

در ادامه این مطلب گلچین زیباترین اشعار افشین صالحی در مورد عشق و دوست داشتن به همراه گزیده ناب ترین شعرهای عاشقانه افشین صالحی ارائه شده است. با پرشین استار همراه باشید؛

اشعار عاشقانه افشین صالحی
اشعار عاشقانه افشین صالحی

اشعار کوتاه افشین صالحی

می‌دانی
من روز‌هاست به دوست داشتنِ تو آرامم

*****

عاشقم می شدی اگر
من دوستت نداشتم

*****

بعضی
روزها هرگز فراموش نمی‌ شوند!
مثل روزی ‌که
دوستت داشتم…

*****

اشعار ناب افشین صالحی

بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه
در خوابی؛ خیالی، جایی..
یک دلِ سیر هم را ببینیم

*****

مثلِ یک بغض
در گلو،
مانده‌ ای!
پس کِی می‌ آیی؟

*****

زندگی بهترین اتفاق دنیاست!
من این را
با تو دوست دارم..

*****

هر جا بهار بود
پُر از تو بود
هر جا پاییز
کنارِ تو بغضی شکسته بود
مگر تو چند فصلی
چه قدری که این همه، تمام روزهای جهان را
گرفته ای؟
تمامِ فصل هایِ نابِ سطر هایِ ناز را

انگار تو از خیال هم
بزرگ تری…

*****

کتاب را که باز می‌ کنم
بوی تو را می‌ دهد!
پس کی می‌ آیی،
می‌ خواهم پنجره را باز کنم

*****

شعرهای افشین صالحی
شعرهای افشین صالحی

شعر عاشقانه افشین صالحی

چقدر من دیدنت را دوست دارم
در خواب
در غروب
در همیشه‌ یِ هر جا
هرجایی که بِتوانْ تو را دید
صدا کرد
و از انعکاس نامت کیف کرد
چقدر من
دیدن تو را دوست دارم

*****

نه سهمی به تو می دهم
نه جایت را به کسی

تنهایی
تمام سهم من است
از عاشقِ تو بودن…

*****

دلم
تنها بود…
تو از اینجا شروع شدی

*****

جایت خالی
چقدر هوا
برایِ دوست داشتنت
خوب است…!

*****

اینجا مهم نیست کجاست
بی تو
همه جا دور است…

*****

بیا بمانیم!
پاییز دل ش برف می خواهد
برگ ها را نگه داریم..

*****

این جا مهم نیست
کجاست
بی تو همه جا
دور است

*****

اشعار غمگین افشین صالحی

نه حالِ پاییز
نه غروبی غم انگیز
چیزی برایِ دوست داشتن نیست!
وقتی تو نباشی

*****

من یک دردِ خسته
تو یک راه نرفته،
بیا به‌ هم برسیم!

*****

تابستان را که داغ نیامدن کردی
پاییز را سرد نبودن نکن،
گناه دارد…

*****

بوسه زیباترین اتفاق خیابان است
به‌ جای درد، به‌ جای دود

*****

یک بار تو شاعرِ من باش
تو عاشقِ من باش وُ
مرا دوست داشته باش
که من لذت دوست داشته شدن یادم نرود وُ
تو،
لذتِ دوست داشتن…

*****

غمت را به من بده
دلت را به هر‌ که می خواهی
عشق تاوان سنگینی دارد

*****

اشعار بلند افشین صالحی

وَ فکر کن اگر تو را دوست نداشتم
چه‌ ها که داشتم
خودم را داشتم که قدم می‌ زدم
کیف می‌ کردم
می‌ رفتم ورق بازی می‌ کردم
حاکم می‌ شدم
وَ دل را
حکم می‌ کردم

وَ فکر کن اگر تو را دوست نداشتم
شب‌ ها زود می‌ خوابیدم
وَ خوابت را زود می‌ دیدم
وَ کَله‌ سَحر بیدار می‌‌ شدم وُ
از پنجره تو را می‌ دیدم
وَ دیدَنِ تو را زنده‌گی داشتم

وَ فکر کن اگر تو را دوست نداشتم
چه‌ ها که داشتم
تو را داشتم که کنارم بودی
زیبا میشدی، لوس می‌ شدی
دیده می‌ شدم
هر روز به‌ من می‌ رسیدی وُ
گُلِ من می‌ شدی

وَ فکر کن
اگر تو را دوست نداشتم
این فکرها را هم نداشتم

*****

اشتباه از من بود
که یواشکی دوستت داشتم
که نگفتم دوستت دارم
که شرم داشتم
که ترسیدم

اشتباه از من بود
که یواشکی دوستت داشتم
گفتم مبادا بد فکر کنی
بگویی چه پرویی چه بدی
اصلن هیچ نگویی و
چپ نگاه کنی

اشتباه از من بود
که یواشکی دوستت داشتم
که رفتنت را می دیدم و کیف می‌ کردم و می‌ ماندم
که‌ برگردی
خر کیف شوم

اشتباه از من بود
که یواشکی دوستت داشتم
از من بود که بزرگ نشدم و
ندیدم بزرگ شدی
دیدم رفتی
دیدم نیامدی

اشتباه از من بود
که هنوز در اشتباهم
تو بر می‌ گردی

*****

اشعار عاشقانه افشین صالحی

دلتنگی آدم را کال می‌ کند
پخته می‌ کند
می‌ رقصاند

دلتنگی آدم را خسته می کند، می‌ میراند
آدم میکند

خسته میکند، می‌ کشد
میکشد با خودش به‌ هیچ‌ جا میبرد
به هیچ‌ جا میرسد
پخته را کال و
خواب را خام میکند، میکشد

دلتنگی راه را دور میکند
راه را دور می‌ کند و
رسیدن را ، بعید میکند
دشنام را دوست داشتن می‌ کند و
قشنگ را، دشنام

تاب را تاب میدهد، بی‌ تاب می‌ کند
سراغِ دل تنگش میرود و
کار را
خراب می‌ کند
ضایع می‌ کند
کم می‌ کند
دست آدم را رو می‌ کند

دلتنگی
آدم را عاشق میکند

*****

چه‌ قدر خوب بود
تو، گُل من بودی
هر روز به تو آب می‌ دادم!
علف چِرک‌ های تو را می‌ شستم وُ
به بوی تَنت
مغرور می‌ شدم
شب‌ ها کنار لبت
رؤیا بو میکردم وُ
‌‌‌روزها، حسادت ِ دنیا را !

چقدر خوب بود
تو، گُل من بودی
برای تو یک گلدانِ کوچک زیبا می‌ ساختم
با یک باغچه
و حوضی پُر از انار
خوابت را
کنار پنجره آفتاب می‌ دادم وُ
برای صبحانه‌ ات
هوای ِ تازه‌ ی شمال می‌ خریدم..

چقدر خوب بود
تو، گُل من بودی….

*****

سلام علاقه‌ یِ خوبم
علاقه جانِ من
میدانی!
دوستت دارم

به هزار هزار و هزاران هزار دلیل
دوستت دارم چون دوست داشتنَ‌ ت حال می‌ دهد
خوب است، کیف میدهد

چون موهایَ‌ ت ناز بر شانه‌ ات می‌ افتد
می‌ رقصد! در باد وِل می‌ شود وُ می‌ رقصم!
چون خنده‌ هایِ تو جان است
تو می‌ خندی،

من تازه می‌ شوم، روز نو می‌ شود وُ
جهان تازه آغاز می‌ شود
دوستت دارم، چون دوست داشتنَ‌ ت مرا بزرگ میکند
بزرگ میشوم بزرگ دیده می‌ شوم

دردهام خوب می‌‌ شود وُ دلتنگی‌ هام
انتظار،
انتظارِ این‌ که دوباره بیایی
دوباره بگویی سلام
دوباره دوستت دارم مُدام

سلام،
می‌ آیی برویم بهار بیاوریم،
آخر امسال دیر کرده است
میترسم!

با این زمستانِ بی برف وُ هوایِ دم کرده‌‌ یِ محبوس
می ترسم راه را خطا روَد وُ
به خانه‌ یِ ما نیاید
چقدر تو مهربانی!
چه‌ خوب است که این‌ همه دوستت دارم

*****

شعرهای زیبای افشین صالحی

این روزها
به آرامی دوستت دارم
جوری کنار تو می آیم
مبادا که ناز خوابِ شیرینت بیاشوبد
کابوس شود
و بترسد
طوری سلام می کنم
مبادا که فکر قشنگت
خش گیرد و
او را بد بیند

این روزها
به آرامی دوستت دارم
وقتی نگاهت می کنم
که حوصله‌ ات پیش کسی نباشد
حواست پرت شود
برنجد از
کسی که برایت اوست

این روزها
من
به آرامی دوستت دارم

*****

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
با دوست داشتن زیادم
با هِی ببینمت هایم
با همیشه ببخشها و
همیشه، دلَم برایِ تو تنگ شُده هایم

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
وقتی که با شانه هایِ بالا گرفته از تو میگفتم
وقتی که نام تو را بلند میخواندم
وقتی که در همیشه
هر جا
تو را به نام کوچَکت صدا میکردم

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم
نمیخواستم
اما…

*****

من اگر نویسنده بودم
نویسنده خوبی میشدم

اگر شاعر، شاعری هِی کم بد نبودم

اگر کارگر بودم
خوب آجر پرت می‌ کردم
خوب آچار بلد می‌ شدم

اگر من نقاش بودم
نقاشی‌ هایی خوب می‌ کشیدم،
خوب رنگ می‌ کردم
بوم‌ ها را قشنگ وُ
خانه‌ ها را پُره رنگ وُ رنگ می‌ کردم

اگر شاد بودم
می‌ رقصیدم
مجلس‌ ها گرم میکردم

خواننده بودم، می‌ خواندم

مرگ بودم، می‌ مردم

خدا بودم، زنده می‌ کردم
زندگی می‌ دادم

من اما عاشق بودم
بلد نبودم!

در ادامه بخوانید : اشعار افشین یداللهی

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده