انشا زیبا و خواندنی درباره ننه سرما برای کودکان و نوجوانان

انشا زیبا و خواندنی در مورد ننه سرما و شروع فصل زمستان برای کودکان و نوجوانان پایه چهارم تا دهم

انشا در مورد ننه سرما
انشا در مورد ننه سرما

ننه سرما مو های سفیدش را باز کرد پیراهن گل دارش را پوشید، غنچه های رز و برگ‌ های خشکیده درختان در پایین لباسش چشم ها را خیره می کرد.

دامن سفید حریر خود را پوشیده بود عینک چوبی اش را به چشم زده و گیوه های یاقوتی اش را به پا داشت، در حالی که یک سبد چوبی پر از دانه های مرواریدی برف در دست داشت خود را آماده ی آمدن می کرد.

پرندگان زمستانی هم سرود پر شوری برای آمدن او تدارک دیده بودند، هم زمان با آهنگ دلنشین آنان، ننه سرما از راه رسید.

می آمد و می آمد و از سبد چوبیش مروارید های برف را مثل نقل و نبات بر تن کوه ها و زمین می ریخت .

باد صبا هم خبر شد، او نیز باید در این جشن زمستانی شرکت می داشت، وزید و وزید و با وزشش درختان را برای خوشامدگویی به ننه سرما بیدار کرد.

درخت های بید هل هله کنان شادی می کردند، غنچه ها کلاه های سفید پشمالوی خود را بر سر کردند و زمین با لباس سفید خود دلربایی می کرد، همه منتظر دیدن ننه سرما بودند، ننه سرما از دور چهره نمایی می کرد.

ابر های پشمالو را از دل آسمان برداشت و یک طرف آسمان چید و از خورشید خانم خواست که نور طلاییش را مستقیم روی لباسش نیندازد و پشت ابر ها قایم بشود، آخر او می خواست زیباییش را هر چه بیشتر به رخ همه بکشد.

صدای آواز قناری ها بلند تر شد، ننه سرما از خوشحالی گریه می کرد، ابرها هم از دیدن او همزمان می گریستند.

آری عروس زمستان با همه زیبایی هایش آمده بود.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده