انشا در مورد گفتگوی صدف و دریا برای کودکان و نوجوانان

انشا خواندنی و زیبا با موضوع گفتگو بین صدف و دریا برای کودکان، نوجوانان و دانش آموزان پایه چهارم تا دوازدهم

انشا درباره گفتگوی صدف و دریا
انشا درباره گفتگوی صدف و دریا

صدف کوچک و درخشان در اعماق دریا پنهان شده بود و برای دریا آواز می خواند، دریا نیز از شنیدن صدای صدف موج هایش را حرکت می داد و صدای موج ها با صدای صدف یکی می شد و به گوش ساحل می رسید.

آواز صدف که تمام شد دریا او را در آغوش گرفت و گفت: صدف زیبا دوست داری با موج هایم سفر کنی؟

صدف که همیشه اشتیاق دیدن مکان های تازه و اتفاقات جدید را داشت از شنیدن پیشنهاد دریا بی نهایت خوشحال شد و گفت: بله دریا، دوست دارم با تو همراه شوم و همسفرت باشم.

دریا تکانی به موج هایش داد و حرکت آن ها باعث شد تا صدف کوچک از اعماق دریا جدا شده و روی موج ها شناور شود.

حالا صدف روی آب دریا شناور بود و زیر نور آفتاب می درخشید و هر بار که موج ها شدید تر می شدند او با خنده ای که بلندتر از قبل بود به دریا می گفت که آرام تر موج ها را تکان دهد.

دریا هم با شنیدن سخن صدف به موج ها می گفت که آرام تر و نرم تر حرکت کنند تا مبادا ترس به جان صدف کوچک بیفتد.

کمی از سفر آن ها می گذشت که دریا به صدف گفت: آن روبرو را می بینی؟

صدف که نگاهش به آسمان بود با شنیدن صدای دریا چشم به روبرو دوخت و شن های سفید را دید که از دور خودنمایی می کردند و با تعجب گفت: بله می بینم اما آن جا چگونه جایی است؟

دریا لبخندی زد و گفت: آن جا ساحل است، جایی که مرز بین من و خشکی را مشخص می کند، دوست داری تو را به آن جا ببرم؟

صدف با صدایی هیجان زده گفت: ساحل!! بله حتما من تا بحال هیچ ساحلی را ندیده ام اگر به زیبایی تو باشد دوست دارم آن جا را ببینم.

دریا گفت: بدون شک ساحل یکی از زیباترین مکان هایی است که می توانی ببینی. بعد با حرکت آرامی موج ها صدف را به ساحل رساندند.

صدف بر روی تن نرم شن ها فرود آمد و خوشحال از این که جای جدیدی را برای زندگی پیدا کرده است با نگاهش موج های دریا را بدرقه کرد که از او دور می شدند.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده