دیالوگ های معروف و ماندگار فیلم میان ستاره ای (interstellar)

در ادامه این مقاله گزیده ای از دیالوگ های معروف و ماندگار فیلم میان ستاره ای با بازی متیو مک کانهی، ان هاتاوی، مت دیمون و جسیکا چستین را ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛

دیالوگ های فیلم میان ستاره ای
دیالوگ های فیلم میان ستاره ای

فیلم میان ستاره ای از آثار مطرح ژانر علمی تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان، کارگردان صاحب نام سینمای هالیوود است.
این فیلم داستان خلبان سابق ناسا به نام کوپر (متیو مک کانهی) را روایت می کند که به دنبال مشکلات زیست محیطی در کره زمین و نا مناسب بودن شرایط آن برای زندگی بشر، با هدف یافتن یک سکونت گاه جدید به همراه تعدادی از دانشمندان راهی یک سفر فضایی ناشناخته می شود.

املیا: عشق تنها چیزیه که از زمان و مکان فراتر میره،
شاید باید بهش اعتماد کنیم حتی اگه نتونیم درکش کنیم

*****

کوپر: پس شما چگونه برای نجات جهان برنامه ریزی می کنید؟
برند: ما قصد نجات جهان را نداریم بلکه قصد داریم آن را ترک کنیم.

*****

کوپر: ما همیشه خودمون رو با توانایی غلبه بر غیر ممکن ها تعریف کردیم و این لحظه ها رو می شماریم. این لحظه ها وقتاییه که ما جرات می کنیم به هدف بالاتر برسیم، موانع رو بشکنیم، به ستاره ها برسیم، ناشناخته ها رو بشناسیم. ما این لحظه ها رو به عنوان پر افتخاترین دستاوردهامون حساب می کنیم … و این که بزرگ ترین دستاوردهای ما نمی تونه پشت سر ما باشه، چون سرنوشت ما بالاتر از ما قرار گرفته

*****

املیا: تصادف اولین بلوک های ساختمان تکامله!

*****

برند:
شاید ما مدت زیادی را صرف تلاش برای کشف این مسئله با تئوری کرده ایم.

*****

کوپر: زمین از اینجا شگفت انگیز به نظر می رسه.

*****

دکتر من: یه ماشین نمی تونه فی البداهه کاری انجام بده چون نمی تونی ترس از مرگ رو براش برنامه ریزی کنی.
غریزه بقای ما بزرگ ترین منبع الهام ماست

*****

پروفسور برند: من از مرگ نمی ترسم، من یه فیزیکدان پیرم، از زمان می ترسم!

*****

کوپر: قانون سوم نیوتن: باید چیزی رو پشت سر بزاری (رها کنی)

*****

کوپر: قبلا به آسمون نگاه می کردیم و به جای خودمون بین ستاره ها فکر می کردیم،
حالا فقط به پایین نگاه می کنیم و نگران جای خودمون توی گرد و خاک هستیم!

*****

دویل: نمی تونی فقط به فکر خونوادت باشی. تو باید بزرگتر از این فکر کنی.
کوپر: من به خانواده ام و میلیون ها خانواده دیگه فکر می کنم.

*****

کوپر:
بشر بر روی زمین متولد می شود اما این هرگز به معنای مردن او بر روی زمین نیست.

*****

کوپر: بشر روی زمین متولد شده، هیچ وقت قرار نبود اینجا بمیره…

*****

کوپر: تو الان داری اسم پسر منو از رفتن به کالج حذف می کنی؟ یه بچه پونزده ساله …
مدیر: نمره تام به اندازه کافی بالا نیست
کوپر: دور کمرت چنده؟ 32؟ 33؟
مدیر: نمی دونم می خوای به چی برسی؟
کوپر: یعنی می خوای بگی برای اندازه گیری دور باسنت دو تا عدد لازمه اما برای سنجش آینده پسر من فقط یه عدد؟

*****

مورف (دختربچه): چرا تو و مامان اسم من رو از یه چیز بد گذاشتین؟
کوپر: خب! ما اینکارو نکردیم
مورف: قانون مورفی؟
کوپر: قانون مورفی به این معنی نیست که اتفاق بدی می افته، یعنی هر چیزی که بتونه اتفاق بیفته اتفاق می افته و به نظر ما این خیلی ام خوب بود

*****

دکتر برند: مطمئن نیستم از کدوم بیشتر می ترسم:
این که اونا هیچ وقت بر نگردن یا برگردن و ببینن که ما شکست خوردیم
مورف: پس بیا موفق بشیم!

*****

کوپر خطاب به دخترش:
دوستت دارم، برای همیشه. صدای منو میشنوی؟ دوستت دارم برای همیشه.
و من برمی گردم من برمی گردم.

*****

کوپر: من الان اینجام مورف، من اینجام!
مورف: نه! هیچ پدر و مادری نباید شاهد مرگ بچه خودش باشه، من بچه هامو اینجا کنارم دارم، تو برو
کوپر: کجا برم؟
مورف: برند، اون … بیرونه. داره یه پایگاه تاسیس می کنه، تنها توی یه کهکشان عجیب، شاید درست همین لحظه داره خودش رو برای یه چرت طولانی مدت آماده می کنه، زیر نور خورشید جدیدمون توی خونه جدیدمون

*****

کوپر: دوستت دارم تا ابد، صدامو می شنوی؟ همیشه دوستت دارم و برمی گردم، من بر می گردم …

*****

دکتر من: مرا قضاوت نکن، کوپر. تو هرگز مثل من آزمایش نشدی.

*****

برند: خیلی خوش قیافست؟
کوپر: نه. اما خیلی کارآمده.

*****

مورفی: (همانطور که کوپر دستان دختر سالخورده خود را می گیرد) هیچ کس به من ایمان نیاورد،
اما من می دانستم که برمی گردی.
کوپر: چگونه؟
مورفی: … چون پدرم به من قول داده بود.

*****

کوپر : (وقتی دکتر من به او خیانت می کند) تو یه ترسوی لعنتی هستی.

*****

دویل: الان نمی تونی فقط به فکر خانواده ات باشی، باید بزرگ تر از این فکر کنی …
کوپر: من دارم به خانواده خودم و میلیون ها خانواده دیگه فکر می کنم

*****

مورف (دختربچه): بابا!
کوپر: ببخش مورف، برگرد به رختخواب
مورف: فکر کردم تو یه روح بودی
کوپر: چیزی به اسم روح وجود نداره عزیزم!
مورف: بابا بزرگ می گه تو می تونی با روح ها ارتباط برقرار کنی
کوپر: شاید چون بابا بزرگ خودش به زودی قراره یه روح بشه … برگرد به رختخواب

*****

دکتر من: این در مورد زندگی من یا زندگی کوپر نیست.
این مربوط به همه بشریت است!

در ادامه بخوانید : دیالوگ های فیلم جزیره شاتر

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده