مجموعه شعرهای زیبا و کوتاه در مورد کتاب

در ادامه این مطلب مجموعه ای از شعرهای زیبا و کوتاه در مورد کتاب و کتابخوانی از شاعران معروف را برای شما ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛

شعرهای عاشقانه در مورد کتاب از شاعران بزرگ
شعرهای عاشقانه در مورد کتاب از شاعران بزرگ

در انتظار تو هر لحظه ام پر از شعر است
که با مرور تو آن را کتاب خواهم کرد

*****

تا پلک می زنی، همه گمراه می شوند
بر روی ما مبند کتاب نجات را ….

*****

نانوشته حرف می‌ خوانیم ما
این کتاب نیک می‌ دانیم ما
مخزن اسرار او ما یافتیم
نقد گنج کُنج ویرانیم ما
ما به او علم لدنی خوانده‌ ایم
این چنین علمی نکو دانیم ما

شاه نعمت الله ولی

*****

شعر عاشقانه در مورد کتاب

من بی تو
یک واژه ی ساده بیش نیستم
اما کنارت،
همچون یک کتاب عاشقانه آرام میشوم
ورق بزن مرا
که سطر به سطرم
پر از دوستت دارم است…

*****

من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب
من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

فاضل نظری

*****

دوست دارم کتاب‌ هایم را
قصه زیباست، شعر هم زیباست
من همیشه کتاب می‌ خوانم
بهترین دوستم، در این دنیاست

*****

چون کتاب ناتمام قصه ی مادربزرگ
حال شب های مرا یک ساز می فهمد فقط

*****

نیست کاری به دو رویان جهانم صائب
روی دل از همه عالم به کتابست مرا

*****

اشعار زیبا و کوتاه در مورد کتاب
اشعار زیبا و کوتاه در مورد کتاب

هر باب از این کتاب نگارین که برکنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست

سعدی

*****

دو یار زیرک و از باده کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

حافظ

*****

کتاب ها،
تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند،
معتبرند،
نه تا آن حد که مثل
دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده،
تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند

*****

شعر کتاب

کتابِ عشق بر طاقِ بلند است
ورایِ دستِ هر کوته پسند است
فروگیر این کتاب از گوشه طاق
که نگشودش کس و فرسودش اوراق

*****

ای قامتت بلندتر از قامت بادبان‌ ها
و فضای چشمانت
گسترده‌ تر از فضای آزادی…
تو زیباتری از همه کتاب‌ ها که نوشته‌ ام
از همه کتاب‌ ها که به نوشتنشان می‌ اندیشم
و از اشعاری که آمده‌ اند
و اشعاری که خواهند آمد

نزار قبانی

*****

برایم کتابی بخوان
کتابی که هر واژه‌ اش عطر مخصوص دارد
و هر صفحه‌ اش ابتدای بهار است
و هر فصل آن، شاخه‌ ای از رسیدن

*****

اشعار سنتی درباره کتاب

شنیدم شبی در کتب خانه من
به پروانه می‌ گفت کرم کتابی

به اوراق سینا نشیمن گرفتم
بسی دیدم از نسخه فاریابی

نفهمیده‌ ام حکمت زندگی را
همان تیره‌ روزم ز بی آفتابی

نکو گفت پروانه نیم سوزی
که این نکته را در کتابی نیابی

تپش می‌ کند زنده‌ تر زندگی را
تپش می‌ دهد بال و پر زندگی را

اقبال لاهوری

*****

در صد کتاب یک سخن از سر عشق نیست
گفتیم یک سخن که در آن صد کتاب بود

*****

یک صفحه پر از خلاصه شوق
بهتر ز دو صد کتاب بی ذوق

امیرخسرو دهلوی

*****

کهنه کتابیست غمت در دلم
خواندن این قصه تو آغاز کن
بی تو تمامم شده لبریز غم
بغض گلوگیر مرا باز کن

*****

روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر
گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌ شود

خاقانی

*****

ز بهر فال، اگر خسرو کتاب عشق بگشاید
ز اول صفحه غم داستان من برون آید

*****

بیا به یاد هزاران شبی که بی تو گذشت
کمی مطالعه کن این کتابِ عریان را

*****

من و تو آن کتاب در بادیم
می‌ وزد باد و باز می‌ گردیم
و نوشته است روی هر صفحه:
«راه بسته است، باز می‌ گردیم!»

سیداکبر میرجعفری

*****

روزی که از یاد می بردی مرا
این کلاف کهنه از هم پاره شد

روح من چون واژه ای بی محتوا
در کتاب زندگی آواره شد

این کتاب زندگی افسانه بود
هر ورق افسانه ای امیّد وار

ناگهان آتش زدی بر پیکرش
آتشی پر شعله ودیوانه وار

تو که میگفتی منم عاشق به تو
پس چرا این قصه را آتش زدی

مهر تو از قلب خود بیرون کنم
بی جهت در داستانم آمدی…

*****

 شعر نو در مورد کتاب

دلم را ورق می‌ زنم
به دنبال نامی که گم شد
در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی
به دنبال نامی که من…
من شعرهایم که من هست و من نیست
به دنبال نامی که تو…
توی آشنا، ناشناس تمام غزل‌ ها
به دنبال نامی که او…
به دنبال اویی که کو؟

قیصر امین پور

*****

چقدر جای من
در بین کتاب‌ های تاریخ خالی‌ ست
بس که
با چشم‌ های تو جنگیده‌ ام

حمید سلاجقه

*****

حروف نام تو را
بر کتابم می ریزد،
آفتاب
به شکل پروانه ای از مس
گرد صدایم
بال می زند

*****

از من دوری
خیلی دور
اما من تو را همین جا قاب گرفته ام
کنار شعرهایم
دست هایم
ارغوان هایم
کتاب هایم
و تنهایی ام که بی تو
هر روز وسیع تر میشود

*****

لب‌ هایت را
بیشتر از تمامی کتاب‌ هایم دوست می‌ دارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم، می‌ دانم
لب‌ هایت را
بیشتر از تمامی گل‌ ها دوست می‌ دارم
چرا که لب‌ هایت لطیف‌ تر و شکننده‌ تر از تمامی آنهاست
لب‌ هایت را
بیش از تمامی کلمات دوست می‌ دارم
چرا که با لب‌ های تو
دیگر نیازی به کلمه‌ ها نخواهم داشت

ژاک پرِوه

در ادامه بخوانید : متن ادبی در مورد کتاب

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده