در ادامه این مطلب مجموعه ای از اشعار عاشقانه دلبرانه و دلبری برای عشق و همسر را برای شما ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛
آخ که نمیدانی تنها دلبر دلنواز دلنشین دلمی
*****
دلی یا دلبری
یا جان و یا جانان
نمی دانم
همه هستی تویی
فی الجمله این و آن نمی دانم
*****
زیباترین شعرهای دلبرانه و عاشقانه
مویِ فِر داری شما و دلربایی می کنی
دلبرِ مو فِرفِری، در دل خدایی می کنی!
“صبا آذر”
*****
هر کسی یک دلبر جانانه دارد، من تو را
“مهدی اخوان ثالث”
*****
من آنِ توام
مرا به من باز مده…
“مولوی”
*****
کاش می شد در آسمان ها پر کشید
چون عقابی ابرها را هم درید
پر کشید و در حضورت جان سپرد
لحظه ی آخر دو چشمان تو دید
*****
اشعار عاشقانه دلبری
برد هوای دلبری
هم دل و هم قرار من…
*****
عشق بازی کار فرهاد است و بس
دل به شیرین داد و دیگر هیچکس
مهر امروزی فریبی بیش نیست
مانده ام حیران که اصل عشق چیست؟
*****
بویِ شور انگیزِ باراڹ می دهی
با نگاهت بر دلم جان می دهی
بسڪہ خوب ومھربان و صادقی
بر دلم عشقی فراوان می دهی
*****
عشق پیرامون توست
نمی توانی آن را ببینی یا لمس کنی
اما عشق در همه جا هست
*****
اشعار عاشقانه و دلبرانه
جان و جهان ز عشق تو رفت ز دست کار من
من به جهان چه می کنم چونک از این جهان شدم
“مولوی”
*****
آدم گاهی چه گرم می شود
به یک هستـــــــــــــــــــــم
به یک نتــــــــــــــــــــــــرس
به یک نـــــــــــــــــــــــوازش
به یک آغـــــــــــــــــــــــوش
*****
یه وقت به سرت نزند!
ڪه شعرهایم را بتڪانی
چرا ڪه رسوا خواهم شــــــــــــد…!
و همه خواهند دید!!
لحظه لحظه تــــ♥ــو را در میان واژه هایم!!!…
*****
باران معشوقه ی پاییز است
وقتی این همه زیباست
نغمه ی رسیدنش …
دلبری کردنش..
جانا من پاییز باشم
تو باران می شوی؟
“یداله رحیمی”
*****
تو مثل دلبری های
پاییز می مانی ..
آدم نمی داند بودنت را نگاه کند
یا بغل بغل
عاشقانه ببوستت
یا اینکه
کوچه به کوچه
دلبرانه در آغوشت بگیرد…
*****
گیسو به هم بریز و
جهانى ز هم بپاش
معشوقه بودن است و
بریز و بپاش ها..!
“حسین زحمتکش”
*****
هوا موی تو را که می بیند
نا آرام می شود
هیچ وقت جایی رفته ای
که باد نیاید؟
“افشین یداللهی”
*****
شعرهای دلبری عاشقانه
یک بوسه ی دلبرانه تقدیم تو باد
صد واژه عاشقانه تقدیم تو باد
جان و دل من به لحظه دیدارت
با عشق, خالصانه تقدیم تو باد..
*****
خبرت هست که
بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق
این همه ایامم نیست
*****
نترسم که با دیگران خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی
“صائب”
*****
عصر ڪه می شود
حیاط دلم پر میشود از عطرِ
حضورِ عاشقانه ات..
عصرها فقط
زمانِ فڪر ڪردن به توست
نه چیز دیگری..
عشق تو مجنون ڪرده
این شاعره ے عاشقت را…
*****
فاش می گویم و
از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و
از هر دو جهان آزادم
“حافظ”
*****
شعرهای دلبرانه برای عشق
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی کز این جهان به جهان دگر شدم
“سعدی”
*****
من تو را نمی سرایم !…
تو….
خودت در واژه ها می نشینی…!
خودت قلم را وسوسه می کنی !!
و شعر را بیدار می کنی..!!
*****
جان و جهان ز عشق تو رفت ز دست کار من
من به جهان چه میکنم چونک از این جهان شدم
*****
فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ
چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم
“شفیعی کدکنی”
*****
اشعار زیبا و عاشقانه دلبرانه
جان من و جان تُ را
هر دو بهم دوخت قضا
*****
برای بردن ایمانِ من
لبخند هم کافی ست
همین یک شعله
آتش می زند
انبارِ کاهم را …!
“هوشنگ ابتهاج”
*****
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانم که دماوند منم
“علیرضا آذر”