در ادامه این مطلب مجموعه ای از متن ها و جملات زیبا و عاشقانه درباره پایان رابطه و جدایی را برای شما ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛
امسال دو بار یخ زدم
یک بار با آمدن زمستان
باری هم از رفتن تو
*****
اشتباه من این بود
که همیشه برای سفت نگه داشتن رابطم با اونایی که دوسشون دارم
به اندازه دوطرف تلاش کردم
ولی آخر خودم زیر بار این همه سفتو سخت بودن شکستم…
*****
یه وقتایی باید رفت..!
اونم با پای خودت
باید جاتو تو زندگی بعضیا خالی کنی..!
درست تو شلوغیاشون
متوجه نمیشن چی میشه
اما بدون، یه روزی، یه جایی
بد جوری یادت می افتن
که دیگه خیلی دیر شده
خیلی
*****
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ
ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ می خوﺍﻫﺪ
ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ….
و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ!
*****
درد داشت برام خداییش
وقتی که تنها پیروزیم در زندگی جداییم بود
*****
دور نشو
حتی برای یک روز
چون،.. چگونه بگویم
یک روز زمانی طولانی ست
برای انتظار من
مثل انتظار در ایستگاهی خالی
در حالی که قطارها در جایی دیگر به خواب رفته اند
ترکم نکن
حتی برای ساعتی
چرا که قطره های کوچک دلتنگی
به سوی هم خواهند دوید
*****
مات شدم
از رفتنت!
هیچ میز ِ شطرنجی هم در میان نبود
این وسط فقط یک دل بود
که دیگر نیست!
*****
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد
فقط رفت…
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت:
راحت شدم
*****
پنهان شدی و در کلماتم رها شدی
با من رفیق بودی و از من جدا شدی
رویای فاتحانه ی یک قلب ناامید
پایان عاشقانه ی یک ماجرا شدی
*****
در هر رابطه ای
یکی می رود، یکی می میرد
تو همیشه فدای سرم شدی
چقدر نفهمیدی
لبخند من روزهای آخرت بود …
*****
خداحافظ ای ماه شب های تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم
*****
این قاعدهی بازی است
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری
باختنت حتمی است
مراقبِ آخرین جملهی آخرین دیدار باشید،
دردش زیاد است..!
*****
مرا باش که فکر می کردم با وفایی
نه انگار تو با دلم نامهربانی
مرا باش که فکر می کردم مثل تو کسی نیست،
تو هم مثل همه بیوفایی..
*****
آتش زدن به یک سرنوشت
کبریت نمی خواهد که!
پا می خواهد
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر
و ….
بروی..!
*****
همین امروز یا فردا تو را از دست خواهم داد
چگونه بگذرم از تو بگویم هرچه باداباد؟
مگر هر قصه ی شیرین شبی پایان نمی گیرد؟
و تو آن قصه ای هستی که بی آغاز می میرد
*****
چشمان مرا به چشم هایش گره زد
بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد
او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد
*****
آن روز که تو رفتی
از آن سو
و من هم از این سمت،
دنیا به دو پاره شد
به سویی و به سمتی
*****
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود
چه بیقرار بودی زودتر بروی
از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی
من سوگوار نبودنت نیستم !!
من شرمسار این همه تحملم
*****
سکوت سرد فاصله ها تنم را می لرزاند
وقتی به نبودنت فکر میکنم و از درون می سوزم
وقتی به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم می اندیشم