در ادامه این مطلب مجموعه ای از اشعار عاشقانه و زیبا در مورد دریا و ساحل را برای شما ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛
شبیهِ ساحل،
آغوش باز کن،
تا خیالِ دریا بودن کنم!
*****
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را
فاضل نظری
*****
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
*****
پی یک بوسه گرد پایه حوض
بسی گشتم تو دل دریا نکردی
*****
به تمنای تو دریا شده ام! گرچه یکی ست
سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه
*****
اشعار زیبا در مورد دریا
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
*****
طوفان بکن! مرا بشکن! دل نمی کنم
دریا تمام هستی دریا نوردهاست
*****
شبیهِ ساحل،
آغوش باز کن
تا خیالِ دریا بودن کنم!
خدایم باش تا با شعر عبادت شوی
مجنون بخوان مرا تا قاب بگیرم صدایت را
حالا دیگر از سینه ی دیوار هم
نجوایِ دوستت دارم می آید!
بیشتر دیوانگی کنم…
با من، ما می شوی..؟
*****
کجایی ساحل آرامش دریای طوفانی
پریشان بودم ای دریا تو را طوفان صدا کردم
*****
تو گفته بودی می کشد دریا به هر سویت
من گفته بودم با توام! پارو به پارویت
*****
کلافی در دلم پیچید و گم شد
که لب واله و شیدای خم شد
به دریایی فرو افتادم ای دوست
که ساحل پیش چشمانم مهم شد.
*****
این ساحل خسته را تو پیدا کردی
این موج نشسته را تو برپا کردی
من خامش و خسته خفته بودم ای عشق
مرداب دل مرا تو دریا کردی
*****
شعر نو کوتاه درباره دریا
تو دریا باش
تا بیکران ساحل ات
میگسترانم خویش را …
*****
من و تو ساحل و دریای همیم اما نه..!
ساحل این قدر که در فاصله با دریا نیست
*****
عشق ات
دریایی ست
که مرا در بر گرفته
بی آنکه دریابم
غرق گشته ام ..
*****
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
*****
حالا که برا ی تو میسر گشته
بگذر دگر از حال من سرگشته
تو منظره قشنگ ساحل اما
هر موج که سمتت آمده برگشته
*****
دریای قلبم طغیان می کند با امواج چشات..
*****
موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت
*****
دل را
به کدامین دریا
باید زد
تا هیچ موجی دیگر
به ساحل
بازش نگرداند …
*****
شعر عاشقانه دریا
گوهر اشکم نگر از رشک عشق
وز صفا و موج آن دریا مپرس
مولانا
*****
توی موج موی تو گم گشته ایوان دلم
من همان ساحل شدم دریا تویی پایاب من
پس نمک بردل بزن دوری کن و آتش بزن
من که در آن توام آن توام ای یار من
*****
دامن دریای بی ساحل
بیکران و موج در موج است
موج، همچون بال مرغابی
گاه پایین، گاه در اوج است
دم به دم در پهنه ی دریا
موج، شکلی تازه می گیرد
یک نفر با خط کشی کوچک
موج را اندازه می گیرد
از پی هر موج، سرگردان
روز و شب بیهوده می تازد
تا بریزد موج دریا را
در قفس هایی که می سازد
در قفس، دریا نمی گنجد
زانکه کار موج پرواز است
ما همان دریای آزادیم
دشمن ما آن قفس ساز است
قیصر امین پور
*****
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را
سعدی
*****
یکی بود که همه بود..!
چشمانم را می بندم
می نشیند رویِ پلکِ رویا
میانِ دریایِ چشمانم
بوسه ها را نشانِ پیشانیم می کند
دریا شتک می زند
باز می کنم پلکهایِ بسته را
شورابه یِ اشک است
آبِ دریا نیست…!
*****
تو مثل چشم دریا عاشقى و پاک و بارانى
و من یک تکه از دریا، ولی نمناک و طوفانى
*****
غرق عشق تو شدم، بلکه تو شاید
روزی دل به دریا بزنی، عازم دریا بشوی
*****
شعرهای زیبای دریا و ساحل
به ساحل دل تو صد هزار مروارید
نخواستی که بدانی منم که دریایم
*****
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی
حافظ
*****
از تو دور شدم…
مثل ابر از دریا
اما هرجا رفتم باریدم
*****
آغوشت
دریاست
دست هایت را باز کردی
و مرا به اعماق خود بردی
می دانی
برای دوست داشتنت
ماهی شدن را بلدم!
*****
مثل ساحل آرام باش
تا مثل تلاطم بی قرارت باشند
مثل ساحل باش
وقتی کسی روی دلتان خط خطی می کند
و یا چیزی حک می کند که ناراحت می شوید
موجی از خوبی بفرستید و همه چیز را پاک کنید
شما ساحل آرامش شوید
*****
خیس از نداشتنت
قدم میزنم بر ساحل زندگی
به دریا زدم برای بودنت
حال اما
تنها،
خیس از دلتنگی
ساحل نشینِ خاطراتم
*****
مرا بپوش از چشم های بی پروا
مرا غرق کن در تلاطم آغوشت
آن چنان که از تو
به هیچ ساحلی نرسم
*****
موج موج کلامت از نجوا
شبیه یک دریا
قلبت
گریز هزار دریای عاشق و
تنها
