غزل شماره 189 دیوان حافظ
طایر دولت اگر باز گذاری بکند
یار بازآید و با وصل قراری بکند
دیده را دستگه در و گهر گر چه نماند
بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا داد که آری بکند
کس نیارد بر او دم زند از قصه ما
مگرش باد صبا گوش گذاری بکند
دادهام باز نظر را به تذروی پرواز
بازخواند مگرش نقش و شکاری بکند
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
کو کریمی که ز بزم طربش غمزدهای
جرعهای درکشد و دفع خماری بکند
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
حافظا گر نروی از در او هم روزی
گذری بر سرت از گوشه کناری بکند
معنی و تفسیر
از این که کسی در این شرایط سخت به شما کمک نمی کند احساس تنهایی و ناراحتی می کنید، ناراحتی را از خود دور کنید دیگران حواسشان به شما هست و برای دست یابی به هدف مهمی که دارید کمکتان خواهند کرد.
به لطف خداوند به خواسته خود می رسید و دشمنان نا کام خواهند ماند. نذری دارید که باید آن را ادا کنید. اگر در فکر مسافرت هستید برایتان بسیار خوب خواهد بود و تاثیر مثبتی در زندگیتان خواهد داشت.