این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی – وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

غزل شماره 466 دیوان حافظ

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی

چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی

من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی

تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی

از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی

معنی و تفسیر

اجازه ندهید شکست ها باعث نا امیدی شما شود، ناراحتی را کنار گذاشته و مشغول کار دیگری شوید. با همت و تلاشی که شما دارید به زودی از سد تمام مشکلات رد خواهید شد.

قانع باشید، آرزوهای دست نیافتنی زندگی شما را به خطر می اندازد.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی – وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

غزل شماره 466 دیوان حافظ

معنی و تفسیر

آخرین غزل ها

بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع – شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع

عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام – مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم – زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم

شراب لعل کش و روی مه جبینان بین – خلاف مذهب آنان جمال اینان بین

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود – تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

درد عشقی کشیده‌ام که مپرس – زهر هجری چشیده‌ام که مپرس

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود – رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری – یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم – جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی – وان گه برو که رستی از نیستی و هستی

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت – بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف – گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف

ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای – فرصتت باد که دیوانه نواز آمده‌ای

می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان – هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد – زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد