غزل شماره 402 دیوان حافظ
نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین
عیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباش
گفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببین
حلقه زلفش تماشاخانه باد صباست
جان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببین
عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند
ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین
زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد
با هواداران ره رو حیله هندو ببین
این که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدم
کس ندیدهست و نبیند مثلش از هر سو ببین
حافظ ار در گوشه محراب مینالد رواست
ای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببین
از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتاب
تیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین
معنی و تفسیر
به نصیحت های اطرافیان اهمیتی نمی دهید و عمر خود را با خوشگذرانی و کارهای بیهوده تلف می کنید، اگر رفتار خود را تغییر ندهید در آینده پشیمان خواهید شد. از دوستان فریب کار دوری کنید چون به دنبال نابودی شما هستند.
تنبلی را کنار گذاشته، آینده نگر باشید و با همت و تلاش قدم بر دارید تا به خواسته های خود برسید.