چرا نه در پی عزم دیار خود باشم – چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم

غزل شماره 337 دیوان حافظ

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم

غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم
به شهر خود روم و شهریار خود باشم

ز محرمان سراپرده وصال شوم
ز بندگان خداوندگار خود باشم

چو کار عمر نه پیداست باری آن اولی
که روز واقعه پیش نگار خود باشم

ز دست بخت گران خواب و کار بی‌سامان
گرم بود گله‌ای رازدار خود باشم

همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود
دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم

بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ
وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم

معنی و تفسیر

زندگی بالا و پایین زیاد دارد، در مشکلات باید صبور باشید و در خوشی ها نباید دچار غرور شوید. به یاد داشته باشید شکست ها مقدمه پیروزی است و نباید در شرایط سخت امید خودتان را از دست بدهید.

بیش تر به خانواده و دوستان خود توجه کنید و آن ها را آزار ندهید.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز

چرا نه در پی عزم دیار خود باشم – چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم

غزل شماره 337 دیوان حافظ

معنی و تفسیر

آخرین غزل ها

رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد – صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید – وجه می می‌خواهم و مطرب که می‌گوید رسید

زهی خجسته زمانی که یار بازآید – به کام غمزدگان غمگسار بازآید

حاشا که من به موسم گل ترک می کنم – من لاف عقل می‌زنم این کار کی کنم

عشق تو نهال حیرت آمد – وصل تو کمال حیرت آمد

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت – و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست – در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس – زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه – مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم – دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود – رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم – و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

روزگاریست که ما را نگران می‌داری – مخلصان را نه به وضع دگران می‌داری

دل از من برد و روی از من نهان کرد – خدا را با که این بازی توان کرد

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت – ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت