دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد – تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

غزل شماره 136 دیوان حافظ

دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد

عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت
نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد

سروبالای من آن گه که درآید به سماع
چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد

نظر پاک تواند رخ جانان دیدن
که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد

مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست
حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن
روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد

بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست
طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد

معنی و تفسیر

باید بپذیرید بعضی مسائل از اراده ی شما خارج است و قابل تغییر نیست. با مردم بحث و جدل نکنید و با مهربانی با دیگران رفتار کنید.

رازهای خود را پیش هر کسی نگویید و برای رسیدن به خواسته هایتان از خداوند کمک بخواهید. سفری برایتان پیش می آید که نتایج مثبتی برای زندگیتان دارد.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز