غزل شماره 290 دیوان حافظ
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
خیال حوصله بحر میپزد هیهات
چههاست در سر این قطره محال اندیش
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
که موج میزندش آب نوش بر سر نیش
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
چرا که شرم همیآیدم ز حاصل خویش
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانهای به کف آور ز گنج قارون بیش
معنی و تفسیر
پریشان و دو دل هستید و نمی توانید تصمیم بگیرید. مشکلات شما را نا امید کرده است و احساس می کنید دیگر توانی برای مقابله با سختی ها ندارید.
نا امید نباشید و به خداوند توکل کنید، حسرت گذشته ها را نخورید و برای آینده برنامه ریزی کنید، تصمیم بگیرید و دست از تلاش بر ندارید تا به اهداف خود برسید.