غزل شماره 288 دیوان حافظ
کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش
معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
الا ای دولتی طالع که قدر وقت میدانی
گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش
هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باریست
سپندی گو بر آتش نه که دارد کار و باری خوش
عروس طبع را زیور ز فکر بکر میبندم
بود کز دست ایامم به دست افتد نگاری خوش
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
میی در کاسه چشم است ساقی را بنامیزد
که مستی میکند با عقل و میبخشد خماری خوش
به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانه
که شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش
معنی و تفسیر
قدر لحظه های عمر خود را بدانید و از فرصت هایی که دارید نهایت استفاده را ببرید. به زودی روزهای خوب فرا می رسد، حواستان باشد دچار کبر و غرور نشوید.
عمر خود را در غفلت نگذارنید تا در آینده دچار پشیمانی نشوید. بخت به شما روی آورده پس تلاش کنید تا به خواسته های خود برسید.