در ادامه این مطلب مجموعه ای از اشعار دو خطی غمگین کوتاه و دلتنگی را ارائه کرده ایم. با پرشین استار همراه باشید؛
شده آیا که نفهمی که چه مرگت شده است؟
من دقیقا به همین حال دچارم امروز…
*****
بر زبانش باز هم حرف فراق افتاده است
آن چه می ترسیدم از آن اتفاق افتاده است!
*****
بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما
با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم
*****
شعر دو خطی عاشقانه غمگین
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
*****
هرچه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
*****
بر آستانه ی نفس های تو،
من؛ در حالِ فرو پاشیدنم!
*****
متن شعرهای دو خطی غمگین
جهان اگر برپاست هنوز
کسی، کسی را دوست دارد
اگر چه دیر
اگر چه دور…
“معصومه صابر”
*****
از درون آشفته و ظاهر چو کوهی استوار
رنج ها این گونه ما را مَرد بار آورده است
“شیدا صیادی پور”
*****
گاهی که با انبوه غم از بغض ها همواره ای
یا گور می خواهی و یا دلتنگ یک گهواره ای
*****
اشعار دو خطی غمگین و دلتنگی
از درد عمیقی که کهن بود دوا رفت
او رفت رمق رفت توان رفت هوا رفت
*****
من هم غمی از جنس غم های خودت هستم
غم اصلا اسم مستعار کل آدم هاست
*****
ما که در هر دم فقط آهی به بیرون می دهیم
جای “آدم” ، “آه دم” باشیم، پرمعنا تریم
“فرشته محسنی”
*****
غمگین ترین شعرهای دو خطی
آشفته سر به زانوی خود گریه می کنم
شکر خدا که منتظر شانه نیستم
*****
بعد از تو می گیرد دلم از زندگانی بیشتر
می داشت چشم گریه ام کاش آسمانی بیشتر
*****
شعر دو خطی غم دار
قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی
شادی خاطر اندوه گزارم نشدی
*****
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
“هوشنگ ابتهاج”
*****
ای اشک اهسته بریز غم زیاد است
ای شمع اهسته بسوز که شب دراز
*****
شعرهای غمگین دو خطی
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
“نجمه زارع”
*****
ابری رسید و آسمانم از تو پر شد
بارانی آمد، آبدانم از تو پر شد
نام تو اول بغض بود و بعد از آن اشک
اول دلم پس دیدگانم از تو پر شد
“حسین منزوی”
*****
شده باران بزند بر بدن پنجره ات
ناگهان بغض بیفتد به تن حنجره ات
*****
شعرهای دو خطی غمگین کوتاه
امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست
دلـــــم آرام نگیــــرد کـه دل آرامم نیست
*****
باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری
وقتی همه دادند به هم دست تبانی
آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی
“سیدتقی سیدی”
*****
اگر تو بُرده ای از یادم من از خیال تو لبریزم
اگر تو شعر نخوانی من، شبیه شعر غم انگیزم
*****
لبریزِ یار گشتم و ترسم که مدعی
بر من کند نگاه و تماشای او کند
“شفایی اصفهانی”
*****
اشعار غمگین و تنهایی
تو که از صورت حال دل ما بی خبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم…
“سعدی”