سبت سلمی بصدغیها فؤادی – و روحی کل یوم لی ینادی

غزل شماره 438 دیوان حافظ

سبت سلمی بصدغیها فؤادی
و روحی کل یوم لی ینادی

نگارا بر من بی‌دل ببخشای
و واصلنی علی رغم الاعادی

حبیبا در غم سودای عشقت
توکلنا علی رب العباد

امن انکرتنی عن عشق سلمی
تزاول آن روی نهکو بوادی

که همچون مت به بوتن دل و ای ره
غریق العشق فی بحر الوداد

به پی ماچان غرامت بسپریمن
غرت یک وی روشتی از امادی

غم این دل بواتت خورد ناچار
و غر نه او بنی آنچت نشادی

دل حافظ شد اندر چین زلفت
بلیل مظلم و الله هادی

معنی و تفسیر

در روزهای آینده یکی از اطرافیان از شما درخواست کمک می کند، در حد توانایی خود به او کمک کنید.

از یاد خداوند غافل نشوید و او را عبادت کنید تا آرامش داشته باشید. عزت نفس و بخشندگی در وجود شما باعث می شود لطف خداوند بیش تر از قبل شامل حال تان شود.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز

سبت سلمی بصدغیها فؤادی – و روحی کل یوم لی ینادی

غزل شماره 438 دیوان حافظ

معنی و تفسیر

آخرین غزل ها

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند – همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند

غم زمانه که هیچش کران نمی‌بینم – دواش جز می چون ارغوان نمی‌بینم

خیال روی تو در هر طریق همره ماست – نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید – فتح و بشارت به مهر و ماه رسید

ساقیا آمدن عید مبارک بادت – وان مواعید که کردی مرواد از یادت

کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود – بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست – ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست

دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد – گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی – ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد – یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی – لطف کردی سایه‌ای بر آفتاب انداختی

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر – بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر

المنة لله که در میکده باز است – زان رو که مرا بر در او روی نیاز است

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر – زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم – تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم