ای که دایم به خویش مغروری – گر تو را عشق نیست معذوری

غزل شماره 453 دیوان حافظ

ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری

گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری

مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری

روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را دوای رنجوری

بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می‌طلب که مخموری

معنی و تفسیر

ریا و دو رویی ویژگی نا پسندی است که باعث می شود شما شکست بخورید، با دیگران صادق باشید.

برای رسیدن به خواسته هایتان باید نقاط ضعف خود را شناخته و آن ها را تقویت کنید. غرور را کنار گذاشته و قبل از هر کاری خوب فکر کنید تا در آینده حسرت نخورید.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز

ای که دایم به خویش مغروری – گر تو را عشق نیست معذوری

غزل شماره 453 دیوان حافظ

معنی و تفسیر

آخرین غزل ها

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد – باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد

افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن – مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند – نه هر که آینه سازد سکندری داند

سحرگاهان که مخمور شبانه – گرفتم باده با چنگ و چغانه

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم – صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی – آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی

یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود – رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

سلیمی منذ حلت بالعراق – الاقی من نواها ما الاقی

به جان پیر خرابات و حق صحبت او – که نیست در سر من جز هوای خدمت او

خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم – شطح و طامات به بازار خرافات بریم

دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد – ز هر در می‌دهم پندش ولیکن در نمی‌گیرد

بنال بلبل اگر با منت سر یاریست – که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست

زبان خامه ندارد سر بیان فراق – وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند – که زیرکان جهان از کمندشان نرهند

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند – وان که این کار ندانست در انکار بماند