غزل شماره 170 دیوان حافظ
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مغبچهای میگذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره خندان شمع آفت پروانه شد
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطره باران ما گوهر یک دانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد
معنی و تفسیر
به زودی خداوند نتیجه ی دعاهای شما را خواهد داد و راه حلی برای بیرون رفتن از مشکلات پیدا خواهید کرد.
لطف خداوند شامل حال شما می شود و می توانید دوست را از دشمن تشخیص دهید.
رقیبان و حسودان به دنبال فرصتی هستند تا به شما ضربه بزنند اما به لطف خداوند می توانید تمام حیله های آنان را خنثی سازید.
با دوستان و افراد دلسوز و دانا مشورت کنید. خبرهای خوبی خواهید شنید که باعث خوشحالی شما خواهد شد.