غزل شماره 213 دیوان حافظ
گوهر مخزن اسرار همان است که بود
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود
عاشقان زمره ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
همچنان در عمل معدن و کان است که بود
کشته غمزه خود را به زیارت دریاب
زان که بیچاره همان دلنگران است که بود
رنگ خون دل ما را که نهان میداری
همچنان در لب لعل تو عیان است که بود
زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند
سالها رفت و بدان سیرت و سان است که بود
حافظا بازنما قصه خونابه چشم
که بر این چشمه همان آب روان است که بود
معنی و تفسیر
قبل از این که کاری را شروع کنید خوب درباره آن فکر کنید و تمام جوانب را بسنجید و با برنامه ریزی پیش بروید. مراقب باشید بدون فکر اقدامی نکنید زیرا پشیمان خواهید شد. با تدبیر و مدیریت صحیح می توان مشکلات پیش رو را حل کرد.
درباره مسائل کوچک زندگی سخت گیر نباشید زیرا حساسیت بیش از حد و نگرانی های شما باعث می شود نتوانید خوب تمرکز کنید. اسرار دل خود را فقط با دوستان راز دار در میان بگذارید.