تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم – تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

غزل شماره 330 دیوان حافظ

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرم

چنین که در دل من داغ زلف سرکش توست
بنفشه زار شود تربتم چو درگذرم

بر آستان مرادت گشاده‌ام در چشم
که یک نظر فکنی خود فکندی از نظرم

چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک الله
که روز بی‌کسی آخر نمی‌روی ز سرم

غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم

به هر نظر بت ما جلوه می‌کند لیکن
کس این کرشمه نبیند که من همی‌نگرم

به خاک حافظ اگر یار بگذرد چون باد
ز شوق در دل آن تنگنا کفن بدرم

معنی و تفسیر

صبور باشید، برای رسیدن به خواسته هایتان باید سختی های زیادی را تحمل کنید. خانواده و دوستان دلسوزی دارید که همیشه حواسشان به شما بوده، قدر آن ها را بدانید.

در کارها با دوستان دلسوز مشورت کرده و از تجربیات آن ها استفاده کنید. برای رسیدن به نتیجه ی بهتر از اطرافیان کمک بخواهید.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز