گل بی رخ یار خوش نباشد – بی باده بهار خوش نباشد

غزل شماره 163 دیوان حافظ

گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد

طرف چمن و طواف بستان
بی لاله عذار خوش نباشد

رقصیدن سرو و حالت گل
بی صوت هزار خوش نباشد

با یار شکرلب گل اندام
بی بوس و کنار خوش نباشد

هر نقش که دست عقل بندد
جز نقش نگار خوش نباشد

جان نقد محقر است حافظ
از بهر نثار خوش نباشد

معنی و تفسیر

ظاهر بین نباشید و باطن افراد را مورد توجه قرار دهید. درباره خواسته ای که در دل دارید نگران نباشید. بالاخره سختی ها تمام می شود و روزهای شادی و شعف از راه می رسند.

نقص های خود را بپذیرید و برای رفع آن ها تلاش کنید. خداوند به روزی شما برکت می بخشد و از نظر کاری اتفاقات خوبی برایتان خواهد افتاد.

بیمارتان بهبود پیدا می کند. قدر دوستان بی ریا و دلسوز خود را بدانید.

🔥 برای مشاهده فال امروزتان روی دکمه زیر کلیک فرمایید

فال حافظ امروز

گل بی رخ یار خوش نباشد – بی باده بهار خوش نباشد

غزل شماره 163 دیوان حافظ

معنی و تفسیر

آخرین غزل ها

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد – حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

سلامی چو بوی خوش آشنایی – بدان مردم دیده روشنایی

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن – یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم – بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم – بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو – از ماه ابروان منت شرم باد رو

قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع – که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست – آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم – در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم

شب وصل است و طی شد نامه هجر – سلام فیه حتی مطلع الفجر

چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم – کز چاکران پیر مغان کمترین منم

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد – عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

تو را که هر چه مراد است در جهان داری – چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد – بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید – گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید