غزل شماره 413 دیوان حافظ
خط عذار یار که بگرفت ماه از او
خوش حلقهایست لیک به در نیست راه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کآیینهایست جام جهان بین که آه از او
کردار اهل صومعهام کرد می پرست
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
من بردهام به باده فروشان پناه از او
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
باشد توان سترد حروف گناه از او
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
آیا در این خیال که دارد گدای شهر
روزی بود که یاد کند پادشاه از او
معنی و تفسیر
ترس را کنار بگذارید و برای حل کردن مشکل به وجود آمده و از بین رفتن تردید تان با دوستان مورد اعتماد خود مشورت کنید. صفات خوبی که دارید باعث شده مردم شما را دوست داشته باشند.
با یاد خدا هر کاری را شروع کنید و مراقب باشید فریب وسوسه های شیطان را نخورید.