انشا خواندنی و زیبا در مورد سفر خیالی به اعماق زمین برای نوجوانان و دانش آموزان پایه چهارم تا دوازدهم
نگاهی به ماشین مخصوصی که برای سفر به اعماق زمین آماده شده بود، انداختم و زمانی که از امنیت آن خیالم راحت شد همراه دو نفر دیگر سوار ماشین شدم.
ماشین از میان تونل سنگی به طرف اعماق زمین راه افتاد، من و دو مسافر دیگر صندلی هایمان کاملا نزدیک شیشه ها بود و به خوبی می توانستیم بیرون را تماشا کنیم.
پس از این که از لایه اول گذشتیم شکل و رنگ سنگ ها عوض شد، روی برخی از آن ها آثار به جا مانده از گذشته های دور که تبدیل به فسیل شده بودند را می شد، دید.
سرعت ماشین کمتر شد و به ما اجازه داد با دقت بیشتری اطراف را مشاهده کنیم، بعد از مدتی به مکانی رسیدیم که یک اسکلت بزرگ دایناسور دیده می شد، ما با شگفتی به آن اسکلت با شکوه خیره شدیم و اطلاعاتی که کنار آن ثبت شده بود را خواندیم.
پس از کمی توقف، مجددا ماشین به طرف اعماق زمین راه افتاد، از سنگ های عجیب و غریب و گرد و خاکی که همه جا را فرار گرفته بود گذشتیم و به مکانی رسیدیم که پر از آب بود، خوشبختانه ماشین ما در مقابل آب هم مقاوم بود و مانند یک زیر دریایی وارد آب شد.
عجیب ترین موجودات را در میان آن آب ها مشاهده کردیم، از ماهی های کوچک گرفته تا مارهایی که همگی شکل های خاصی داشتند به زیر دریایی می چسبیدند و با کنجکاوی می خواستند بدانند ما از کجا آمده ایم!
از میان آب ها عبور کردیم و باز هم به سنگ ها رسیدیم، چند ساعتی را در میان سنگ ها به طرف اعماق زمین رفتیم، ناگهان همگی احساس کردیم دمای داخل ماشین مدام بیشتر و بیشتر می شود.
اطلاعات روی مانیتورهای ماشین نشان داد که ما تقریبا وارد آخرین لایه های اعماق زمین نزدیک شده ایم و این گرما نشان از مواد مذابی است که در هسته ی زمین قرار دارد، پس ما دیگر بیشتر از این نمی توانستیم جلوتر بریم.
قبل از این که گرما ماشین را ذوب کند از آن جا دور زدیم و به طرف سطح زمین به راه افتادیم، مسیری که آمده بودیم را با سرعت بیشتری طی کردیم و در مدت زمان کوتاهی به نقطه اول سفر خود بازگشتیم.
