انشا در مورد یکی از خاطرات زندگی خود برای دانش آموزان پایه دوازدهم

انشا یکی از خاطرات زندگی خود را بنویسید
انشا یکی از خاطرات زندگی خود را بنویسید

انشا زیبا و خواندنی در مورد یکی از خاطرات زندگی خود برای کودکان، نوجوانان و دانش آموزان پایه چهارم تا دوازدهم

سال گذشته از طرف مدرسه سفر به مشهد را برای اردو برای دانش آموزان گذاشته بودند، تقریبا تمام دوستانم می خواستند که به این سفر بروند و من هم خیلی دوست داشتم که تجربه سفر به مشهد را با دوستانم تجربه کنم.

پدر و مادرم اول کمی مخالفت می کردند اما من بالاخره توانستم آن ها را برای رفتن به این اردوی زیارتی راضی کنم، خیلی هیجان زده و خوشحال بودم و روز ها را می شماردم برای شروع روز سفر.

سرانجام روز موعود فرا رسید، تمام بچه هایی که می خواستند به اردو بیایید به همراه پدر و مادر هایشان به راه آهن آمده بودند و همگی خوشحال بودند، چندتا از معلم ها هم مارا در این سفر همراهی می کردند.

ما بعد از توصیه های پدر و مادر ها و خداحافظی از آن ها سوار قطار شدیم و قطار به راه افتاد، من و دوستانم با همدیگر در یک کوپه بودیم و تا رسیدن به مشهد با یک دیگر حرف زدیم و گفتیم و خندیدم  و اصلا متوجه زمان نبودیم و وقتی به خودمان آمدیم به مقصد رسیده بودیم.

زمانی که از راه آهن بیرون آمدیم و چشمم به گنبد و گلدسته امام رضا(ع) افتاد یک حس خوبی در دلم جاری شد، معلم ها و ما همگی به سمت حرم سلام دادیم و به سمت محلی که برای اسکانمان آماده کرده بودند رفتیم.

برایم عجیب بود که در مشهد احساس غربت نمی کردم و احساس می کردم که به این شهر تعلق دارم، دوست داشتم هرچه زود تر به زیارت امام رضا(ع) بروم، بخاطر اینکه شب رسیده بودیم قرار شد که استراحت کنیم و فردا صبح برای زیارت برویم.

اما ما هیچکدام خواب به چشمانمان نمی آمد و دوست داشتیم لحظه به لحظه آن سفر را در کنار یکدیگر خوش بگذرانیم، صبح روز بعد به حرم رفتیم، دوست داشتم تا شب در حرم بمانم و زیارت کنم.

حرم امام رضا یک حال و هوای خاص و غریبی داشت و جای جای آن برایم دوست داشتنی و لذت بخش بود، ما برای نهار دعوت شدیم برای خوردن غذای حرم امام رضا و فکر نمی کنم که طعم و مزه آن غذا را هیچگاه از یاد ببرم.

سفر ما 3 روزه بود و ما در این 3 روز روزی 3 بار برای زیارت امام رضا می رفتیم و بودن در آن جا برای همگی ما لذت بخش بود، روزی هم به بازار رضا رفتیم که آن هم خاطره جالبی بود یک بازار بزرگ و سرپوشیده با بافت قدیمی که تمام سوغات مشهد در آن پیدا می شود و همگی برای خانواده هایمان از آن جا خرید کردیم.

سفر به مشهد و زیارت حرم امام رضا (ع) و بودن در کنار دوستان و همکلاسی هایم به یکی از بهترین خاطره های من در زندگی تبدیل شد و هیچگاه آن را از یاد نخواهم برد و امیدوارم که هر مسلمانی برای یک بار هم که شده بتواند به زیارت امام رضا (ع) برود.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده