انشا درباره صدای امواج دریا برای کودکان و نوجوانان

انشا ساده و زیبا درباره صدای موج دریا برای دانش آموزان پایه چهارم تا دهم

انشا درباره صدای امواج دریا
انشا درباره صدای امواج دریا

روی شن های ساحل نشسته و به شعله های آتشی که چند دقیقه ای از برافروخته شدنش نمی گذشت خیره شده بودم، شعله های آتش زبانه می کشید و به لطف روشنایی آن می شد موج هایی که به طرف ساحل می آمدند را دید.

هیچ چیز نبود جز آتش و دریا، صدای دریا سکوت شب را به هم می زد و موج های بلند و کوتاهش خود را به ساحل رسانده و دست نوازش بر سر شن های کوچک می کشیدند.

برخاستم و نزدیک تر رفتم و روی شن های خیس ایستادم، موج می آمد و شن ها را به طرف پاهایم هل می داد و احساس خوشی تمام وجودم را فرا می گرفت.

از صدای برخورد موج ها با یک دیگر و با شن های ساحل صدایی بر می خواست که صدای دریا بود، صدایی که آرامش را در روح انسان بیدار می کرد و هر چه بدی بود را از ذهن می شست.

صدای جرقه های کوچک آتش هم در پی رقابت با صدای دریا بودند، اما صدای جرقه ها کجا و صدای هزاران قطره ی دریا کجا!

چشم هایم را بستم و به صدای دریا گوش سپردم، موج ها نزدیک می آمدند و دور می شدند و موسیقی روح بخش و نوازشگر خود را به ساکنان ساحل هدیه می دادند.

با خود فکر کردم سپیده که سر بزند صدای ماهیگیران در این ساحل می پیچد و با صدای دریا یکی می شود و یک لحظه این فکر ترس به جانم انداخت که نکند صدای دریا در هیاهوی صدای انسان ها گم شود و دیگر آن را نشنوم؟!

اما بعد به وسعت دریا نگریستم که در تاریکی شب همه جا گسترده شده بود و وسعت دریا به یادم آورد که این انسان ها و هیاهوی آن هاست که در این عظمت و وسعت بی انتهای دریا گم می شوند و آن چه که جاودانه می ماند دریا و صدای دریاست.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده