انشا درباره کوه برای کودکان و نوجوانان

انشا خواندنی و زیبا در مورد کوه برای دانش آموزان پایه چهارم تا دهم

انشا درباره کوه
انشا درباره کوه

ایستاده و پر غرور به اطرافش می نگرد، قله اش پوشیده از برفی است که زمستان از خود به یادگار گذاشته و از دور که نگاه می کنی انگار کلاه سپیدی روی سرش کشیده است.

خورشید بالای سرش ایستاده و تلاشی بی وقفه آغاز کرده تا با پرتوهای گرم و طلایی اش کلاه سپید و برفی اش را آب کند تا پس از روزهای سرد زمستان فرصتی برای خودنمایی سنگ های سیاه آغاز شود.

بدنش ساخته شده از سنگ های سیاه و خاکستری است که گاهی هوس سفر به سرشان می زند و از آن بالا بر دامن سبز و پر از شقایقش می غلتند و سبزه ها و گل ها را در آغوش می گیرند.

از میان سنگ های خاکستری اش چشمه ها می جوشند و از بالا به سمت دامنه روان می شوند و خود را نثار حیات سبزه ها و گل ها می کنند.

دامنه اش پوشیده از مخمل سبز است و گل‌های سرخ شقایق در میان سبزه ها سر برآورده و بلندی او را می نگرند، او نیز هرزگاهی لبخندی می زند و نسیم را می گوید که خود را به شقایق ها برساند و از عطر خوش آن ها برایش سوغاتی نو ببرد.

آن قدر بلند است که وقتی می نگری انگار ابرها و آسمان را در آغوش گرفته و قله اش نزدیک تر از همه به خورشید است.

صبح ها که آفتاب طلوع می کند زیباترین است و شب که خورشید بساط خویش را جمع کرده و به خواب می رود وهم انگیز به نظر می رسد.

اما آن زمان که مهتاب خود را به بالای سرش می رساند بار دیگر زیبایی اش آشکار می شود و چشم و دل ها را شیفته ی خود می کند.

او که این همه زیباست کوه است، کوهی که در زمین خفته و آغوش به سوی آسمان باز کرده است و هر چه آسمان سخاوتمندانه نثارش کند را با اشتیاق در آغوش می کشد و آفریدگارش را سپاس می گوید.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده