انشا زیبا و خواندنی در مورد یک روز به یاد ماندنی برای کودکان، نوجوانان و دانش آموزان پایه چهارم تا دوازدهم
همه ما در تمام طول عمر خود روزهایی را تجربه کرده ایم یا خواهیم کرد که با روزهای دیگر برایمان متفاوت است و تجربه یا خاطره ای که از آن روز برایمان باقی می ماند آن روز را به یک روز به یاد ماندنی برایمان تبدیل می کند.
برای من تا به امروز به یاد ماندنی ترین روزها در عمرم روزهایی بوده است که تولدم بوده است و روز تولدم برایم خیلی خاص و به یاد ماندنی است، اما تولد امسالم برایم با تمام سال های دیگر متفاوت بود و هیچگاه آن روز را از یاد نخواهم برد و فکر می کنم تا همیشه آن روز برایم به یاد ماندنی ترین روز عمرم باقی بماند.
آن روز من خیلی خوشحال بودم و از صبح زود برای انجام کارهایم بیدار شدم و به مادرم کمک کردم؛ قرار بود که تمام دوستانم به خانه ما بیایند و تولدم را در کنار یکدیگر جشن بگیریم و من دیگر دل در دلم نمانده بود برای آمدن مهمان ها و شروع تولد.
پدر و مادرم قول یک هدیه خوب را به من داده بودند و من خیلی هیجان داشتم برای دیدن هدیه آن ها، کم کم ساعت موعود فرا رسید و دوستانم یکی پس از دیگری آمدن و تولد به یاد ماندنی من آغاز شد.
بعد از خوردن کلی خوراکی های خوشمزه که مادرم آن ها را تدارک دیده بود و فوت کردن شمع هایم و سپس خوردن کیک تولد که برای من خوشمزه ترین مزه دنیا را می داد نوبت به باز کردن کادو ها رسید.
دوستانم هر کدام برایم یک هدیه آورده بودند و من تند تند آن ها را باز می کردم تا بتوانم هر چه زود تر هدیه پدر و مادرم را که مادرم گفته بود آن را آخر از همه باز کنم را باز کنم و از هیجان صدای ضربان قلبم را به راحتی می شندیم.
سرانجام جعبه ای را که هدیه پدر و مادرم در آن بود را باز کردم و از دیدن چیزی که در آن بود دهانم باز مانده بود، یک جفت کفش نوزادی و این برای من این معنی را می داد که من دارم صاحب یک خواهر و یا یک برادر می شوم.
من تک فرزند بودم و تا آن روز بزرگ ترین آرزویم داشتن یک خواهر و یا یک برادر بود و از این که در روز تولدم آرزویم برآورده شده بود خیلی خوشحال بودم، از دیدن هدیه پدر و مادرم دور خانه می دویدم و از شدت خوشحالی جیغ می زدم و خوشحالی می کردم.
به همین خاطر تولد 11 سالگی من برایم به بهترین و به یاد ماندنی ترین روز زندگی ام تبدیل شد و آن هدیه بهترین هدیه ای بود که تا آن روز گرفته بودم و از شدت هیجان و خوشحالی انگار روی ابر ها در حال پرواز بودم.
و از آن روز روز ها را می شمارم برای آمدن فرشته کوچکی که قرار است وارد خانه مان بشود و می دانم که روز تولد آن هم برایم به یک روز به یاد ماندنی و زیبا تبدیل خواهد شد.
