انشا بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد برای نگارش پایه هفتم

انشا زیبا و خواندنی در مورد بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد برای نوجوانان و دانش آموزان پایه هفتم

انشا بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد
انشا بازنویسی حکایت شخصی شتر گم کرد

در صفحه 95 کتاب نگارش پایه هفتم حکایتی طنز و کنایه آمیز از عبید زاکانی طنز پرداز مشهور قرن هشتم هجری آمده است که به بازنویسی آن به زبان ساده امروزی می پردازیم.

متن حکایت:
شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند، آن را به یک درم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد.

برای آنکه سوگند خود را نشکند؛ گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد:« که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم میفروشم».

شخصی آنجا بود، گفت: « این شتر ارزان بود؛ اگر این قلاده را در گردن نداشت». (عبید زاکانی)

بازنویسی

مردی شتری داشت، در یکی از روزها او شترش را گم کرد و هر چه گذشت هیچ اثری از آن پیدا نکرد. به همین خاطر قسم خورد که اگر شتر پیدا شود آن را به قیمت یک درهم که بسیار پایین تر از ارزش شتر بود بفروشد.

بعد از مدتی شتر پیدا شد و مرد با دیدن شتر از سوگندی که خورده بود پشیمان شد اما دلش نمی خواست که سوگند خود را بشکند و مرتکب گناه شود. پس فکری به خاطرش رسید و یک گربه را به وسیله ی قلاده به گردن شتر بست و به بازار رفت و بعد داد زد: این شتر را به یک درهم می فروشم و گربه ای که از گردنش آویزان است را به صد درهم، چه کسی خریدار است؟ فقط شرط فروشم این است که هر دو را با هم بخرید.

شخصی از همان نزدیکی رد می شد که صدای مرد را شنید و به کلک او پی برد، به همین خاطر با حالت تمسخر و طعنه به او گفت: شتر تو ارزان بود اگر آن گربه ی گران را به گردنش آویزان نکرده بودی.

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده