معنی و داستان کوتاه ضرب المثل دوستی خاله خرسه

در ادامه این مطلب با معنی، مفهوم و ریشه ضرب المثل دوستی خاله خرسه بیشتر آشنا خواهید شد. با پرشین استار همراه باشید؛

ریشه ضرب المثل دوستی خاله خرسه
ریشه ضرب المثل دوستی خاله خرسه

«دوستی خاله خرسه» یعنی شخصی بخواهد به دیگری محبت کند اما این محبت او که از روی نادانی است باعث آسیب و ضرر طرف مقابل شود.

مثلا زمانی که فردی از دوستش راهنمایی بخواهد و دوست آن فرد بدون آگاهی و دانش کافی راه و روشی را توصیه کند که به ضرر فرد تمام شود دوستی اش مانند دوستی خاله خرسه است.

آن شخص به خیال خود در حق دوستش محبت کرده است و حتی ممکن است خود نیز پس از دیدن نتیجه ی راهنمایی اشتباهش پشیمان شود اما گاهی پشیمانی سودی ندارد و آسیب و ضرری که به فرد رسیده است قابل جبران نمی باشد.

حتی در بسیاری از موارد محبت ها و حمایت های بیجا از طرف نزدیکترین افراد خانواده نیز دقیقا مانند دوستی خاله خرسه است زیرا نتیجه ی آن وابستگی بیش از اندازه ی شخص است و همین مسئله باعث می شود آن فرد نتواند در آینده ی زندگی مستقلی داشته باشد.

پس هر دوستی و لطف و محبتی که ظاهری باشد و عواقب آن در نظر گرفته نشود و همچنین همراه با نادانی و عدم آگاهی باشد دوستی خاله خرسه است.

دوستی خاله خرسه و یا دوستی با افراد نادان و ناگاه باعث رسیدن آسیب و ضرر به فرد می شود به همین علت می توان گفت در برخی مواقع این ضرب المثل مفهوم یکسانی با ضرب المثل «دشمن دانا به از نادان دوست» دارد زیرا هر دو ضرب المثل از آسیب و ضرری می گویند که دوست نادان می تواند به انسان برساند.

در ادامه به ریشه ی این ضرب المثل می پردازیم که برگرفته از داستانی می باشد که در کتاب کلیله و دمنه به نگارش درآمده است.

ریشه و داستان ضرب المثل دوستی خاله خرسه

پیرمرد ثروتمندی به تنهایی در شهری زندگی می کرد، او با این که از مال دنیا بی نیاز بود اما هیچ دوستی نداشت و برای رفع دلتنگی و تنهایی اش گاهی برای قدم زدن به جنگل می رفت.

در یکی از روزها که پیرمرد برای قدم زدن به جنگل رفته بود یک خرس پیر و تنها را دید که گوشه ای نشسته است، با دیدن خرس تنها، پیرمرد به یاد خودش افتاد و فکر کرد زندگی او و آن خرس شبیه هستند، همین شباهت باعث شد پیرمرد با خرس دوست شود.

حالا هر دو آن ها از داشتن یک دوست خوشحال بودند و پیرمرد صبح ها به شوق دیدن خرس به جنگل می رفت و ساعت های زیادی را در کنارش می ماند.

مدت ها از دوستی آن ها گذشت و هر روز علاقه و محبت بینشان بیشتر و بیشتر می شد تا این که روزی پیرمرد به جنگل رفت و پس از کمی صحبت با خرس برای رفع خستگی تصمیم گرفت کمی استراحت کند.

او به درختی تکیه داد و چشم هایش را بست و به خواب رفت اما خرس به جای خوابیدن تصمیم گرفت از دوستش محافظت کند و حشراتی که به او نزدیک می شدند و ممکن بود از خواب بیدارش کنند را از اطراف او پراکنده کرد.

چند دقیقه ای از خوابیدن پیرمرد نگذشته بود که مگس سمجی روی صورت او نشست و تلاش خرس برای دور کردن مگس بی نتیجه ماند، خرس تصمیم گرفت هر طور شده آن مگس را دور کند و با همین نیت سنگ بزرگی برداشت و به صورت پیرمرد زد.

پس از برخورد سنگ با صورت پیرمرد، آن بیچاره نقش زمین شد و خرس تازه متوجه شد که چه اشتباهی انجام داده است، او می خواست به دوستش محبت کند اما با بی فکری اش پیرمرد را به کشتن داده بود، دوستی با افراد نادان هم دقیقا مانند همین داستان است و محبت ظاهری آن ها ممکن است به ضررمان تمام شود.

در ادامه بخوانید : ریشه ی ضرب المثل یک دست صدا ندارد

🔥 فال امروزتو خوندی؟

فالم رو نشون بده